سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 
تنهایی ناپذیر
پنج شنبه 92 بهمن 17 :: 2:57 عصر ::  نویسنده : علی حسینی

به نام خداوند ویروس و گارد 

کنـون رزم ویـروس و رستم شنو . . . دگـــرها شنیــدستی این هـم شنـو
کـه اسفنـدیـارش یکـی دیسک داد . . . بگفتـا بــه رستم کــه ای نیکــــزاد
در این دیسک باشد یکی فایل ناب . . . که بگــرفتم از سـایت افــــراسیاب
چنیــن گفت رستـم بـه اسفنـدیـار . . . که مـن گشنمـه نـون سنگک بیـــار
جوابش چنین داد خنــدان طــرف . . . که مـن نـون سنگک نـدارم بـه کف
برو حال می کن بدین دیسک هان ! . . . که هـم نـون و هـم آب باشد درآن
تهمتن روان شـد سـوی خانـه اش . . . شتابـان بــه دیـــدار رایــانــه اش
چـو آمـد بـه نزدیـک مینی تاورش . . . بــزد ضــربه بـر دگمــــة پاورش
دگـر صبـر و آرام و طاقت نداشت . . . مران دیسک را در درایوش گذاشت
نکـرد هیـچ صبر و نـداد هیـچ لفت . . . یکـی لیست از روت دیسکت گـرفت
در آن دیسک دیدش یکی فایل بود . . . بــزد انتـــر آنجــا و اجــرا نمــود
کز آن یک دمو شد پس از آن عیان . . . ابا فیلــم و مـوزیک و شرح و بیان
به ناگـه چنان سیستمش کرد هنگ . . . که رستم درآن مانده مبهوت و منگ
چـو رستم دگـربـاره ریست نمود . . . همـی کرد هنگ و همان شد که بود
تهمتــــن کلافـــه شـــد و داد زد . . . ز بخـت بــد خویش فـــریــــاد زد
چـو تهمینـه فـریاد رستـم شنــود . . . بیــامــد کــه لیسانس رایــانه بود
بــدو گفت رستـم همــه مشکلـش . . . وز آن دیسک و بــرنامة خوشگلش
چـو رستـم بـدو داد قیچی و ریش . . . یکـــی دیسک بوت ایبل آورد پیش
یکـی تول کیت انـدر آن دیسک بود . . . بـــرآورد آنـــرا و اجـــرا نمـــود
همی گشت تول کیت ، هارد اندرش . . . چـــو کـودک کـه گردد پی مادرش
بـه نـاگـه یکـی رمـز ویروس یافت . . . پــی حـذف امضـای ایشان شتافت
چـو ویــروس را نیـک بشنـاختش . . . مــر از بــوت سکتور بــرانداختش
یکـی ضـربـه زد بر سر تـول کیت . . . کـه هــر بایت آن گشت هشتاد بیت
بـه خاک انـدر افـکند ویــروس را . . . تهمتـن بــه رایــانــه زد بــوس را

شاهنامه جلد2 

 




موضوع مطلب :
پنج شنبه 92 بهمن 17 :: 2:55 عصر ::  نویسنده : علی حسینی

  :پسرا

1-با ماشین میرن به بانک، پارک میکنن، میرن دم دستگاه عابر بانک.
2- کارت رو داخل دستگاه میذارن.
3- کد رمز رو میزنن، مبلغ درخواستی رو وارد میکنن.
4- پول و کارت رو میگیرن و میرن.


و اما دخترا :

1- با ماشین میرن دم بانک.
2- به خودشون عطر میزنن.
3- احتمالاً موهاشون رو هم چک میکنن.
4- در پارک کردن ماشین مشکل پیدا میکنن.
5- در پارک کردن ماشین خیلی مشکل پیدا میکنن.
6- بلاخره ماشین رو پارک میکنن.
7- توی کیفشون دنبال کارتشون میگردن.
8- کارت رو داخل دستگاه میذارن، کارت توسط ماشین پذیرفته نمیشه.
9- کارت تلفن رو میندازن توی کیفشون.
10- دنبال کارت عابربانکشون میگردن.
11- کارت رو وارد دستگاه میکنن.
12- توی کیفشون دنبال تیکه کاغذی که کد رمز رو روش یاداشت کردن میگردن.
13- کد رمز رو وارد میکنن.
14- 2دقیقه قسمت راهنمای دستگاه رو میخونن.
15- کنسل میکنن.
16
- دوباره کد رمز رو میزنن.
17- کنسل میکنن.
18- مبلغ درخواستی رو میزنن.
19- دستگاه ارور (خطا) میده.
20- مبلغ بیشتری رو درخواست میکنن.
21- دستگاه ارور (خطا) میده.
22- بیشترین مبلغ ممکن در خواست میکنن.
23- پول رو میگیرن.
24- برمیگردن به ماشین.
25- آرایششون رو توی آینه عقب چک میکنن.
26- توی کیفشون دنبال سویچ ماشین میگردن.
27- استارت میزنن.
28- پنجاه متر میرن جلو.
29- ماشین رو نگه میدارن.
30- دوباره برمیگردن جلوی بانک.
31- از ماشین پیاده میشن.
32- کارتشون رو از دستگاه عابر بانک بر میدارن. (حواس نمی‌ذاره برای آدم)
33- سوار ماشین میشن.
34- کارت رو پرت میکنن روی صندلی کنار راننده.
35- احتمالاً یه نگاهی هم به موهاشون میندازن.
36- میندازن توی خیابون اشتباه.
37- برمیگردن.
38- میندازن توی خیابون درست.
39- پنج کیلومتر میرن جلو.
40- ترمز دستی رو آزاد میکنن. (میگم خدا چرا اینقدر یواش میره).....!!!!!!!!!!!!!!!




موضوع مطلب :

 عکس   داستان آموزنده “چنگیز خان مغول و شاهین”

 

یک روز صبح، چنگیزخان مغول و درباریانش برای شکار بیرون رفتند.

همراهانش تیرو کمانشان را برداشتند و چنگیزخان شاهین محبوبش را

روی ساعدش نشاند. شاهین از هر پیکانی دقیق تر و بهتر بود،

 

چرا که می توانست در آسمان بالا برود و آنچه را ببیند که انسان نمی دید.

اما با وجود تمام شور و هیجان گروه، شکاری نکردند.

چنگیزخان مایوس به اردو برگشت، اما برای آنکه ناکامی اش باعث تضعیف

روحیه ی همراهانش نشود، از گروه جدا شد و تصمیم گرفت تنها قدم بزند.

بیشتر از حد در جنگل مانده بودند و نزدیک بود خان از خستگی و تشنگی از پا در بیاید.

گرمای تابستان تمام جویبارها را خشکانده بود و آبی پیدا نمی کرد،

تا اینکه ? معجزه! ? رگه ی آبی دید که از روی سنگی جلویش جاری بود.

خان شاهین را از روی بازویش بر زمین گذاشت و جام نقره ی کوچکش را

که همیشه همراهش بود، برداشت. پرشدن جام مدت زیادی طول کشید،

اما وقتی می خواست آن را به لبش نزدیک کند،

شاهین بال زد و جام را از دست او بیرون انداخت.
چنگیزخان خشمگین شد، اما شاهین حیوان محبوبش بود، شاید او هم تشنه اش بود. جام را برداشت، خاک را از آن زدود و دوباره پرش کرد. اما جام تا نیمه پر نشده بود که شاهین دوباره آن را پرت کرد و آبش را بیرون ریخت.
چنگیزخان حیوانش را دوست داشت، اما می دانست نباید بگذارد کسی به هیچ شکلی به او بی احترامی کند، چرا که اگر کسی از دور این صحنه را می دید، بعد به سربازانش می گفت که فاتح کبیر نمی تواند یک پرنده ی ساده را مهار کند.
این بار شمشیر از غلاف بیرون کشید، جام را برداشت و شروع کرد به پر کردن آن. یک چشمش را به آب دوخته بود و دیگری را به شاهین. همین که جام پر شد و می خواست آن را بنوشد، شاهین دوباره بال زد و به طرف او حمله آورد. چنگیزخان با یک ضربه ی دقیق سینه ی شاهین را شکافت.
جریان آب خشک شده بود. چنگیزخان که مصمم بود به هر شکلی آب را بنوشد، از صخره بالا رفت تا سرچشمه را پیدا کند. اما در کمال تعجب متوجه شد که آن بالا برکه ی آب کوچکی است و وسط آن، یکی از سمی ترین مارهای منطقه مرده است. اگر از آب خورده بود، دیگر در میان زندگان نبود.
چنگیزخان شاهین مرده اش را در آغوش گرفت و به اردوگاه برگشت.

دستور داد مجسمه ی زرینی از این پرنده بسازند و روی یکی از بال هایش حک کنند:

یک دوست، حتی وقتی کاری می کند که دوست ندارید، هنوز دوست شماست.

 




موضوع مطلب :
جمعه 91 آبان 19 :: 3:30 عصر ::  نویسنده : علی حسینی

 فحش دلنشین

 عکس   داستان کوتاه خنده دار فحش دلنشین

 

دوستی تعریف میکرد که صبح یک زمستان سرد که برف سنگینی هم آمده بود مجبور شدم به بروجرد بروم… هوا هنوز روشن نشده بود که به پل خرم آباد رسیدم… وسط پل به ناگاه به موتوری که چراغ موتورش هم روشن نبود برخوردم……. به سمت راست گرفتم ، موتوری هم به راست پیچید… چپ، موتوری هم چپ… خلاصه موتوری لیز خورد و به حفاظ پل خورد و خودش از روی موتور پرت شد تو رودخونه… وحشت زده و ترسیده، ماشین رو نگه داشتم و با سرعت رفتم پایین ببینم چه بر سرش اومد ، دیدم گردن بیچاره 180 درجه پیچیده… با محاسبات ساده پزشکی، با خودم گفتم حتما زنده نمونده …
مایوس و ناراحت، دستم را گذاشتم رو سرم و از گرفتاری پیش آماده اندوهگین بودم… در همین حال زیر چشمی هم نیگاش میکردم،… باحیرت دیدم چشماشرا باز کرد … گفتم این حقیقت نداره… رو کردم بهش و گفتم سالمی…؟ با عصبانیت گفت: ” په چونه مثل یابو رانندگی موکونی…؟ ” با خودم گفتم این دلنشین ترین فحشی بود که شنیده بودم… گفتم آقا تورو خدا تکون نخور چون گردنت پیچیده…. یک دفه بلند شد گفت: شی پیچیده ؟ شی موی تو ؟ هوا سرد بید کاپشنمه از جلو پوشیدم سینم سرما نخوره …. !!!

 




موضوع مطلب :
چهارشنبه 91 آبان 10 :: 10:0 صبح ::  نویسنده : علی حسینی
این نظر یه شخصیه به اسم " مرغ حق " :

 این مسخره بازیها رو ول کنید  . به این کارا میگن خود شیرینی . زندگی خصوصی شماها ربطی به ما نداره ما فقط اومدیم کمی بخندیم و بریم . حالا در جواب این حرف من یه عده آش خور میان و میگن ال و بل . ول کنید بابا این ایرانی بازیها رو . متملق های خود شیرین . این تریبون واسه این کارا نیست .

آخه آدم چی بگه به اینا؟؟؟؟

شما قضاوت کنید

شما اگه دقت کنی همین کلمه “قرقروت” و یا”گوجه سبز”

یا حتی “لواشک ترش” و در بعضی مواقع هم “آب زرشک البالو” خودش…

ادامه جمله رو ول کن

آب دهنتو قورت بده !!!


قابل توجه آقایان :
.
.
.
.
.
وقتی یه زن نظر شما رو میپرسه
در واقع نمیخواد نظرتوون رو بدونه
فقط میخواد نظر خودش رو با یه صدای مردوونه هم بشنونه!


ایــن روزا فقط به عزرائیل میشه اعتماد کرد !!

حداقلش اینکه قصدُ نیتش مشخصه...

واسه کسی بمیر که واست تب

 .

.

.

.

.

.

.

لت بخره


اس ام اس دونی - بیا بخند برو
یه سری با بابام تو ماشین بودیم 2 تا خارجی اومدن سوار ماشین شدن من به بابام گفتم ازشون بپرس ببینیم اهل کجان؟

بابام با اعتماد به نفس بالایی ازشون پرسید:?????made in


دیگه اخبار سیاسی مملکتو بدون تخمه نمیشه دنبال کرد ...

نقض قانون اول نیوتن توسط ایرانی ها :

هر عملی هیچ عکس العملی ندارد،خصوصا گرانی !!!

به دوستم میگم امسالم محرم تو پاییزه هوا سرده دهنمون سرویس میشه
برگشته میگه برو خداتم شکر کن چن سال دیگه که بیفته تو ماه رمضون چی؟
کار دیگه از تحریم گذشته یکی بره خورشیدو خاموش کنه !!!


خرما کیلویی 6 تومن، شیر بطری 3 هزارتومن؛

دیگه نمیشه مثل پیغمبر ساده زندگی کرد ...


اس ام اس دونی - بیا بخند برو
مراحل زندگیه من و ترس از اشخاص
.
.
.
.
2 سالگی : عباس عاغا
4 سالگی : نمکی
6 سالگی: بچه دزد
15 سالگی : تاریکی
17 سالگی : جن
21 سالگی : قطع شدن اینترنت

 اس ام اس دونی - بیا بخند برو

جون من شباهتو داری؟؟؟



کی رو پشه ها تغییرات ژنتیکی انجام داده..؟!!!


هـوا گرم بشه, هستن... هـوا سرد بشه, هستن ؛


بوی عرق بدی, هستن.. بو ندی, هستن....


تو روشنایی هستن, تو تاریکی هم هستن,


چـنـد روز دیگه به جای من یه پشه میاد واستون آپ میکنه


گفته باشم.... !



ما تو حموممون وان نداریم وگرنه راحت 2-3 بار خود کشی کرده بودم،

خیلی کلاس داره لامصب

آخرش ما نفهمیدیم تو رو بوسی کردن باید دوتا بوس کنیم یا سه تا

لامصب خیلی شرایط سختیه یهو میخوای سه تا بوس کنی طرفو ،اون دوتا بوس میکنه جا خالی میده وسط جمع ضایع میشی ...

ضایع شدم که میگمااااا !

بعضیا هستن یهو آنلاین میشن ؛

طی یه عملیات انتحاری تو 5دقیقه، 55تا پست میذارنُ آف میشن

من میدونم... امـریـکـا از اینا میترسه که حمله نمیکنه…

حسن 1
حسن 2
حسن 3
حسن 4
حسن 5
حسن 6
حسن 7
حسن 8
حسن 9
.
حسن دنده به دنده

حسن نوکره بنده

حسن بشقاب پرنده

حسن چرا نمیخنده

از تفریحات سالم دوران کودکی ! فقط همیشه این برام سوال بود که چرا حسن؟ چرا حسین نه؟؟؟


والا قدیما می رفتیم خرید،فروشنده پول خورد نداشت بقیه ی پول رو آدامس یا شکلات میداد.دیروز رفتم خرید فروشندهه میگه پول خورد ندارم،یه بسته تاید داده بهم!!!

تو هال چرت میزدم،متوجه شدم داداش کوچیکم داره با صدای بلند میگه:

یا ابلفضل،یا قرعان،یا جد سید مراد!!!

رفتم ببینم چه مرگش شده!

دیدم داره با کامپیوتر ماشین بازی میکنه، ماشین داره میره تو دره نمی تونه کنترلش کنه !!!


اس ام اس دونی - بیا بخند برو
 
ای بابا حالا از کجاش بریم بیرون؟! با این معماریت!!!

 
(حضرت ابراهیم خطاب به جنتی پس از ساخت کعبه)

یکی از تاثیرات مثبتی که این تحریم ها برای کشور داشته اینه که افغانی ها دارن بر میگردن کشورشون!

ما از کشور های غربی میخوایم که تحریم هارو هرچه بیشتر کنن بلکه ریشه کن بشن اینا !

بعضی وقتا مثه دریام... بعضی وقتا مثه خشکی... گاهی رنگی... گاهی آبی...گاهی ساده رنگ مشکی... اصن یه وضی!!!

خواهر زادم شیش سالشه بهم میگه : دلم برات تنگ شده ...

ازش میپرسم : دلت برای من تنگ شده یا موبایلم ؟

میگه : هم موبایلت هم لپ تاپت !!!


اس ام اس دونی - بیا بخند برو
 
قدیما یه سال پولامونو جمع میکردیم باهاش ماشین میخریدیم الان میتونیم باهاش 3 تا سطل ماست سون بخریم!!!

خدا?ا شن?ده بودیم سال 2012 دن?ا قراره نابود بشه ولی آخه چرا از ا?ران شروع شده ؟؟؟

داشتم فکر میکردم اگه 30 سال دیگه به پسرم بگم یه سی دی آهنگ قدیمی بذار گوش کنیم برام ساسی مانکن میذاره !!!


موند به دلمون یه بار بریم سینما و فقط یه فیلم نیگا کنیم.
.
.
.
.
.
لامصب هر صندلیو نیگا میکنی یه فیلم جداگانست.
یکیم از یکی جذاب تر!!!


همه موون یه دوست زاقارت استخونی داریم که پنج برابر ما غذا می خوره و چاق نمیشه... !

جواب ایرانی ها به اس ام اس یه ناشناس :
دهه پنجاهی: حتما" اشتباه فرستاده
دهه شصتی بعد چند بارتکرار: شما؟
دهه هفتادی:هنوز عرقه پیام خشک نشده u؟
دهه هشتادی: کدوم یکی هستی؟
اینطور پیش بره نودی ها شماره ناشناس ندارن !





موضوع مطلب :